باز در جمع تازه ای از داد
حال و روزی نگفتنی دارم
هم نمی دانم از چه می خندم
هم نمی دانم از چه می نالم
باز در جمع تازه ای از داد
حال و روزی نگفتنی دارم
هم نمی دانم از چه می خندم
هم نمی دانم از چه می نالم
مردمان هاشور خوردو شهر شلوغ،یاد می گیرند از میلاد تا وفات زیر پرس مشکلات استخوان بترکانند
در مردگی بازار
هستند کسانی که زنده اند